شبگرد تنها

 

قاصدک هان چه خبر آوردي ؟
از کجا وز که خبر آوردي ؟
خوش خبر باشي اما اما
گرد بام و بر من
بي ثمر مي گردي . . .

انتظار خبري نيست مرا
نه ز ياري نه ز ديّار دياري
برو آنجا که بود چشم و گوشي با کس
برو آنجا که تو را منتظرند


قاصدک
در دلم من
همه کورند و کرند . . .


دست بر دار از اين در وطن خويش غريب
قاصد تجربه هاي همه تلخ
با دلم مي گويد
که دروغي تو، دروغ
که فريبي تو، فريب !


قاصدک
هان ... ولي ... آخر ... اي واي
راستي آيا رفتي با باد . . .
با توام آي کجا رفتي ، آي !


راستي آيا جايي خبري هست هنوز
مانده خاکستر گرمي جايي
در اجاقي ــ طمع شعله نمي بندم ــ
خردک شرري هست هنوز ؟



قاصدک
ابرهاي همه عالم شب و روز
در دلم مي گريند . . . .

نوشته شده در جمعه 13 آبان 1390برچسب:قاصدک,عاشقانه,متن عاشقانه,مهدی اخوان ثالث ,ساعت 18:47 توسط شبگرد| |


Design By : Night Skin